اولین پیاده روی
صبح یه روز گرم تابستون وقتی هانی ٢ماه و١٦روزش بود من، یعنی مامان هانی اونو برای پیاده روی بردمش بیرون.نگران از این بودم که نکنه وسط راه گشنه اش بشه یا کثیف کنه.خدارو شکر طی ١ساعتی که بیرون بودیم هیچ اتفاقی نیفتاد آخه آقا هانی قصه ما از تو کوچه خوابید تا برگشتیم و جلوی در بیدار شد. ...
بدون شرح
دست و پای هانی تو دست مامان و بابا ...
واکسن 2ماهگي
هر روز که میگذشت و به ١٨تیر نزدیکتر میشدم استرسم بیشتر میشد. روز واقعه این وضعیت به اوج رسید.انگار اولین روز مدرسه رفتنش بود که اینقدر نگران بودم.همراه باباي هاني شال و كلاه كرديم و راه افتاديم.وقتی وارد سالن مرکز بهداشت شدم نی نی های کوچولو رو دیدم که برای سنجش شنوایی اومده بودن اونجا فهميدم که پسرم تو این ٢ماه چقدر بزرگ شده .نمیدونم چرا وقتی وارد اطاق شدیم قلبم اومد تو دهنم!!پزشک مرکز هانی رو قد و وزن کرد......قد:٦٠cm ......وزن:5200g قطره رو با كج و كوله كردن دهنش خورد و هيچي نگفت اما وقتي واكسن هاشو زدن جيغش به جاي پاره كردن گوش فلك دل منو پاره كرد.بغلش كردم تا آروم بگيره اما دردي كه پسر نازم ميكشيد خيلي بيشتر ...
اولین سفر
وقتی هانی کوچولو ٥١ روزه بود رفتیم چالوس.این اولین مسافرت مسافر کوچولوی ما بود. ...
آب بازی
هانی جونم عاشق حموم و آبه. تو اوج گریه هم که باشه وقتی جلوی در حموم میرسه آروم میشه. ...
قدم نو رسیده مبارک
سلام ١٨/اردیبهشت/٩٠ یکی از بهترین تاریخ های زندگیمه عین تاریخ تولد خودم.ساعت ٢١:٤٠ تو بیمارستان نیمه شعبان خدا یه امانت ارزشمند بهم سپرد و من هم بهش قول دادم تا نهایت جونم ازش مراقبت کنم.خیلی خوشحال بودم که مادر یه کوچولوی سالم و زیبا شدم اما نمی دونستم چقدر دوستش دارم.نمی دونستم چقدر بهش وابسته شدم.نمی دونستم وقتی نبینمش دلم براش تنگ میشه یا نه.اما وقتی میدیدم برای خوردن غذا نمی تونم تنهاش بذارم یا وقتی یه پشه کوچولو رو پتوش نشست و من با چنان حرصی کشتمش که انگار یه دیو سراغ پسرم اومده بود یا وقتی شبها خواب بود و من بیدار و به چهره نازش نگاه میکردم و لذت میبردم فهمیدم که چقدر به این کوچولوی چند روزه وابسته شدم.اون...
لالایی
گنجشک لا لا سنجاب لالا آمد دوباره مهتاب لا لا لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه لالالالایی لالالالایی لالالالایی لالالالایی جنگل لالالا ...
ماهی قرمز امسال
هانی کوچولوی مامان ،عید امسال به خاطر وجود پر برکتت یه ماهی به ماهی های هفت سینمون اضافه میشه. آخه بعد از عروسی من و باباجون، هر وقت خواستم هفت سین بچینم ۲تا ماهی تو شیشه میذاشتم چون دو نفر بودیم اما امسال سه نفریم پس هفت سینمون ۳ ماهیه میشه . جوجه نوک طلای من، عیدت مبارک  ...